کد مطلب:129852 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

تبهکاری یزید
فسق و تبهكاری یزید را بسیاری از تاریخ نگاران و دانشمندان آورده اند:

ابن صبان گوید: «درباره ی فسق یزید همه اتفاق نظر دارند». [1] .


سید بن طاووس نقل می كند كه امام زین العابدین (ع) فرمود: «چون سر حسین (ع) را نزد یزید ملعون بردند، مجالس شراب برپا می كرد و سر را می آورد و كنار آن شراب می نوشید.» [2] .

در التنبیه و الاشراف آمده است: یزید مبادرت به شهوت رانی می كرد و آشكارا گناه می نمود. خطاهایش را نیك می شمرد و اگر امور دنیویش به راه بود، امور دینی را بر خود آسان می شمرد. [3] .

از مدائنی نقل شده است: یزید در هنگام شراب همدم سرجون، غلام معاویه، بود. یزید درباره ی معشوقه اش شعری دارد كه می گوید:

«برای او (آن زن)، آنگاه كه مورچه آنچه را گرد آورد خورد، منزلگاهی است، و آنگاه كه فربه شد در عبادتگاه جلق سكونت می گزیند، در باغی زیبا، در آنجا كه زیتون های پیرامونش میوه داده اند.» [4] .

مسعودی گوید: یزید و دیگران اخباری شگفت انگیز و رسواییهای بسیار دارند؛ مانند شراب خواری، كشتن فرزند رسول خدا (ص)، لعن جانشین پیامبر (ص)، ویران كردن و آتش زدن كعبه، خونریزی و فسق و فجور... [5] .

كیاهراسی درباره اش گوید: اگر به قدر كافی كاغذ داشتم، همه رسواییهای این مرد را آشكار می كردم، چرا نه، و حال آن كه او نرد می بازد، با یوزپلنگ به شكار می رود و پیوسته شراب می خورد.... [6] .

ذهبی گوید: او ناصبی ای بی همتا بود. مست كننده می نوشید و كارهای زشت انجام می داد. [7] .


ابوعلی مسكویه رازی گوید: در مدینه آشكار شد كه یزید بن معاویه شراب می نوشد، تا آنجا كه نماز را ترك می كند. این كار و كارهایی از این قبیل برای آنها ثابت شد. از این رو اجتماع كردند و او را خلع كرده، با عبدالله بن حنظله ی غسیل الملائكه بیعت نمودند. [8] .

از ابن حجر نقل شده است: زشتكاری و بی تقوایی یزید به اندازه ای است كه سر زدن كارهای زشتی از این قبیل برای او زیاد نیست. [9] .

مسعودی گوید: هنگامی كه ستم یزید و كارگزارانش همه ی مردم را در برگرفت و ظلم او فراگیر شد و فسق او در كشتن فرزند رسول خدا (ص) و یاران او آشكار گردید و بر همگان آشكار شد كه او شراب می نوشد و با روش فرعون رفتار می كند و حتی فرعون نسبت به رعیتش از او عادل تر بود و با خاص و عام رعیتش داد گرانه تر رفتار می كرد. مردم مدینه حكمران او یعنی عثمان بن محمد بن ابی سفیان و مروان بن حكم و دیگر بنی امیه را از شهر خود بیرون كردند. [10] .

منذر بن زبیر هنگام آمدن به مدینه گفت: یزید صد هزار به من جایزه داده است، ولی این رفتار او، مرا از دادن گزارش كارهایش به شمار باز نمی دارد. به خدا سوگند كه او شراب می نوشد. به خدا سوگند كه او آنقدر مست می شود كه نماز را وا می گذارد. [11] .

ابن حجر گوید: اگر هم قایل به مسلمانی او باشیم، اما او فاسق، شرور، شرابخوار و ستمگر است، چنان كه رسول خدا (ص) بدان خبر داد. [12] .

بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود كه او در حالت مستی بوزینه اش را بر الاغ سوار كرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید كه گردنش شكست، یا چیزی در درونش پاره گردید. [13] .


استاد عباس محمود عقاد می نویسد: نقل ها بیش از هر چیزی بر این اجماع دارد كه او دایم الخمر و دلباخته ی شهوت رانی بود و نسبت به گناهان بزرگ سهل انگاری می كرد. هنوز بیش از 37 سال نداشت كه بر اثر بیماری سینه پهلو درگذشت. شاید هم بر اثر شرابخواری پیوسته ی او و افراط در شهوت رانی به بیماری كبد مبتلا شده بود. این معقول نیست كه اینها همه ساخته و پرداخته دشمنان باشد، چرا كه مردم چنین چیزی را برای پدرش یا عمرو بن عاص جعل نكردند. در حالی كه آن دو نسبت به مخالفان بنی امیه بیشترین كینه را داشتند... همچنین آن دسته از خادمان دولتش كه دنبال پنهان نگه داشتن رازها و عیب های او بودند، هیچ فضیلتی كه جای بدی ها و عیوبش را بگیرد در او پیدا نكرده اند و او را از این بابت نستوده اند. گویی كه جرأت انجام چنین ستایشی در محاسبه نمی گنجید. وجود چنین عقب ماندگی هایی در یزید ناشی از بی بنیگی و یا بیماری نبود. بلكه او دچار ناتوانی اخلاقی و بیماری وجدان بود... كه با وجود محكمی بنیه و بزرگی جثه و برخورداری از برخی صفات جسمانی كه موجب افزایش وجاهت امیران است، مثل زیبایی و بلند قامتی، او را از انجام كارهای بزرگ بازمی داشت. او در كودكی به بیماری سخت آبله مبتلا شد كه آثارش تا پایان عمر در چهره اش باقی ماند. ولی این بیماری از بیماری های شایع صحرا بود؛ و چنین اثری نداشت كه همه مبتلایان را از بلند پروازی و تلاش بازدارد. [14] .


[1] اسعاف الراغبين، ص 193.

[2] الملهوف، ص 220.

[3] التنبيه و الاشراف، ص 264.

[4] انساب الاشراف، ج 5، ص 301.

[5] مروج الذهب، ج 3، ص 72.

[6] تاريخ نيشابور، ص 598، در زندگي نامه ي زيد.

[7] شذرات الذهب، ج 1، ص 68.

[8] تجارب الامم، ج 2، ص 76.

[9] الاتحاف بحب الاشراف، ص 68، به نقل از شرح الهمزيه ابن حجر.

[10] مروج الذهب، ج 3، ص 68.

[11] الغدير، ج 10، ص 256، به نقل از كامل ابن أثير، ج 4، ص 45 و تاريخ ابن كثير، ج 8، ص 216.

[12] الصواعق المحرقة، ص 330.

[13] انساب الاشراف، ج 5، ص 300.

[14] ابوالشهداء الحسين بن علي (ع)، ص 68.